چکیده
توسعه به عنوان يکي از اهداف اوليه در طرحها و برنامهریزیهای بسياري از کشورهای جهان موردتوجه است که در قالب سیاستگذاریهای کوتاهمدت و بلندمدت معيار عمل آنها قرارگرفته است. از همین رو جامعه ايران نيز از این امر مستثنا نمیباشد و به نحوي جدي درگير با اين مسئله میباشد. حدود شش دهه اجراي برنامههای توسعه (چه در قبل از انقلاب و چه بعد از آن) دليلي بر اين مدعا است. اينکه موفقيت پيگيري طرحها و الگوهاي توسعه در کشورهاي جهان براي کاهش فاصله شمال و جنوب تا چه اندازه بوده است موضوعي است که قصد پرداختن به آن را در اینجا نداريم کما اينکه تلاشهای کمي در اين باب صورت نگرفته است. آنچه که در اين پژوهش قصد بررسي آن را داريم سخني است نه در باب امکانات و ابزارهاي توسعه و يا چگونگي کاربست آن و یا نقاط ضعف و قدرت آن، بلکه سخني است در باب چيستي توسعه و شناخت مقوله توسعه به طور کلی. اگر اپيستمولوژي را به زبان ساده دانشي بدانيم که دربارهی شناخت با ما سخن میگوید، پرداختن به چيستي توسعه عبارت است از معرفتشناسی توسعه که سخنی درباره شناخت و شناسایی ما از مفهوم توسعه در اندیشه و تفکر است. اما اگر بخواهيم به چيستي توسعه از منظري معرفتشناسانه بپردازيم لاجرم که بايد به تغييرات و تحولاتی که اين مفهوم براي ما پیداکرده است نيز توجه نماييم. به نظر میرسد دگردیسیهایی را که اين مفهوم دچار آن شده است را بتوان در سه دوره پيشامدرن، مدرن و پسامدرن جمعآوری کرد. اينکه در هرکدام از اين سه دوره مفهوم توسعه داراي چه ویژگیها و مبانیای بوده است و اين مباني چه تفاوتهایی با يکديگر دارند ، موضوعي است که هدف اين پژوهش متوجه آن است. آنچه که اهميت پرداختن به اين موضوع را از اين منظر دوچندان میکند اين است که اگر ما درصدد اين نکته باشيم که بخواهيم در باب توسعه سخني جديد بگوييم و براي برونرفت از معضلات و مشکلاتی که به همراه توسعه در پیش روي جوامع توسعه نیافته قرار میگیرد نظريه جديدي را ارائه دهيم، آگاهي به مجموع تحولات نظري که مفهوم توسعه دچار آن شده است نمیتواند مورد چشمپوشی قرار گیرد. تغييرات و تحولاتي که در مباني شناخت و معرفتشناسی توسعه در هر يک از سه دوره مذکور اتفاق افتاده است ما را در بررسي عمیقتر اين مقوله ياري میرساند.
البته قابل تذکر است که مفهوم توسعه یکی از معدود مقولاتي است که در بيشتر شاخههای علوم انساني به آن توجه شده است حتي پرداختن به موضوع شناخت و معرفتشناسی آن نيز در آثار زيادي پي گيري شده است. ولي مجموعه اين آثار و کتب هیچکدام اين موضوع را بهصورت کلي در اين سه دوره مدنظر قرار ندادند بلکه هرکدام جزئي از آن را موردبررسی قراردادند. مثلاً بسياري از نظریهپردازان و محققان، مفهوم توسعه مدرنيته را که از دل روشنگري پديد آمده است را در آثار خويش مدنظر قرار دادهاند و یا به مطالعه مفهوم توسعه در جهان پسامدرن پرداختهاند ولي آثار بسیار کمی شناخت توسعه و دگردیسیها و تغييرات آن را بهصورت کلي ملاک عمل خود قرار دادهاند. پس اميد میرود که با ارائه اين اثر گامي در راه شناخت به مفهوم توسعه از منظري متفاوتتر ازآنچه که عموماً به آن توجه میشود برداشته شود.
چنين به نظر میرسد که مفهوم توسعه دچار يک بحران معرفتشناختی در تاريخ نظري شده است. توسعه چه در سپهر عمل و چه در سپهر نظر با مشکلات و معضلاتي روبهرو شده گشته و تلاش محققان و پژوهشگران زيادي را به خود معطوف ساخته است. آنچه که در این نوشتار موردتوجه است اهميت معرفتشناختی توسعه و توجه به دگرگونیها و تغییرات فکری و معرفتی آن است که در ارائه و بیان دیدگاهها و نظریات کشورهای دلمشغول موضوع توسعه از جمله در غنای طرح مباحث نظری و فکری الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت حائز اهمیت است. این پژوهش ضمن ارائه تصویری جامع و کامل از مباحث نظری و دیدگاههای مربوط به پیشرفت و توسعه، نشان میدهد که چگونه انگارههای معرفتشناختی در دورههای سهگانه یاد شده، منتهی به طرح دیدگاههای متفاوتی در موضوع تعالی، پیشرفت، توسعه و نقد توسعه شده است. در تدوین مطالب این نوشتار با استفاده از روش تحلیل گفتمان و مطالعات اسنادی سعی در پاسخگویی به پرسشهای ذیل را داریم: مفهوم توسعه یا پیشرفت چه نسبتی با انگارههای ذهنی یا معرفتشناختی دارد؟ آیا میتوان تحولات گفتمانی توسعه و پیشرفت را در سه دورهی پیش از مدرن، مدرن و پسامدرن تحلیل کرد؟ معانی و غایات متعدد توسعه، برآمده از ذهنيت توسعه در دورههای مختلف گفتمانی (پيشامدرن، مدرن و پسامدرن) چه میباشد؟ آثار و نتایج حاصل از پیگیری نظریات توسعه در طول 5 دهه از قرن بیستم، چه انتقاداتی را از سوی نظریهپردازان کشورهای جنوب متوجه انگارههای ذهنی «توسعه» نموده است؟
معرفتشناسي توسعه در سه دوره پيشامدرن، مدرنيته و پسامدرن
نوع:
زبان:
زبان اصلی:
انتشارات:
محل انتشار:
تعداد صفحات:
144
سال:
1395
شابک:
5- 71 - 7611
نظر:
شماره:
72
فایل منتشر شده: