چکیده
اين تکنگاشت با هدف زمينهسازي جهت توسعة علوم انساني اسلامي، به بررسي مهمترين مباني معرفتشناختي، هستيشناختي و روششناختي يك جامعهشناسي اسلامي ميپردازد. الگویی از جامعهشناسي اسلامي که در اين نوشتار ارائه گردیده، از نظر مباني معرفتشناختي بر موارد ذیل تأکید دارد:
1. پذيرش دين، عقل و تجربه به عنوان منابع معرفتي در علم و رد پيشفرض بنيادي اندیشه غربي مبنی بر انحصار منبع شناخت واقعيات عيني در تجربه؛
2. ايجاد يك مرزبندي قراردادي بين دو سطح تجربي و فراتجربي علم که به موجب آن، جامعهشناسي اسلامي در سطح تجربي، در مقام گردآوري عمدتاً به روش استنباط فقهي- تفسيري متّکی است و در مقام داوری، اصل آزمونپذيري تجربی را مفروض ميگيرد و در سطح فراتجربي، به فراخور مورد از هر يك از روشهاي معتبر، اعم از وحياني، عقلي و تجربي استفاده ميکند و از این رو، گزارههايي كه دارای اعتبار ديني يا عقلياند و در عين حال، آزمون تجربي را از سر نگذراندهاند، در ساحت علم پذيرفته ميشوند؛
3. تکثر در اهداف علم به این معنا که در اين الگو، تبيين علّي پدیدههای اجتماعی، معناشناسي کنشهای جمعی، نقد اوضاع اجتماعي و غايتشناسي پديدههاي انساني از حيث استنادشان به خداوند، به عنوان اهداف جامعهشناسي اسلامي معرفی میشوند؛
4. امکان ایجاد مصالحه میان موافقان و مخالفان وجود رابطة منطقی بین «است» و «باید» که این امر، امکان استنتاج احكام هنجاري از گزارههاي توصيفي و بالعکس و در نتیجه، امكان بهرهگيري از گزارههاي هنجاري متون ديني در ساختن فرضیهها، مدلها و نظريههاي علمي را در پی دارد؛
5. رد نسبيتگرايي ارزشي با توجه به تأکید قرآن کریم بر خاستگاه فطري ارزشهاي اخلاقي و حقوقی؛
6. جانبداری ارزشی به معنای ارزشمداري نه تعصب ارزشی که با توجه به مرزبندي بين دو سطح تجربي و فراتجربي علم، نگرانی از زوال عینیت در جامعهشناسی اسلامی برطرف خواهد شد؛ زیرا در سطح نخست، از دخالت ارزشها در توصيف و تبيين واقعيات تا حدّ امكان كاسته میشود، اما در سطح دوم، توسل به ارزشهاي ديني در جهت نقد اوضاع اجتماعي و ارائه راهكار براي تحقق وضعيت مطلوب، پذیرفتنی است؛
از نظر مباني هستیشناختي و انسانشناختي بر موارد ذیل تأکید میشود:
7. پذیرش فطرت انسانی، عقلانیت نظري و عملي، اختیار و آگاهی به عنوان ویژگیهای اساسی انسانشناختي که نقشی تعیینکننده در شکلگیری علوم اجتماعی دارند؛
8. تلفيق فردگرايي و كلگرايي هستیشناختی و به تعبیر دیگر، وابستگی متقابل کنشها و ساختارها که این امر بهتبع در روششناسی اثر میگذارد، هرچند به دلیل تقدم فرد بر جامعه از حیث زمان و رتبه، فرایند تبیین باید از عوامل فردی به عنوان عوامل بیواسطه آغاز شود و سپس با جستوجوی ریشهها و زمینههای اجتماعی به عنوان عوامل باواسطه تکمیل گردد.
9. مفروض گرفتن تعريفی از واقعيت اجتماعي که آن را افزون بر نظمها و قوانين تجربي، معانی کنشها، تضادهای اجتماعی، شامل سنّتهاي اجتماعي و تاريخي به مفهوم قرآني این اصطلاح میداند و همچنین مفروض گرفتن عناصر متعددی مانند مهرورزي، استخدام متقابل انسانها و تضاد به عنوان شالوده مناسبات اجتماعي؛
10. مفروض گرفتن حضور و تأثير علّی عوامل ماوراءالطبيعي در زندگي اجتماعي انسانها؛
11. پذیرش انواع علل غائی شامل انگیزهها، کارکردها و غايات الهی پديدههاي انساني و اجتماعي؛
سرانجام، از نظر مباني روششناختي نیز موارد ذیل مورد تأکیدند:
12. ظرفيت وسيع متون ديني اسلام براي مفهومسازي در حوزه علوم اجتماعي؛
13. تفکیک دو حیطه گزارهپردازی و فرضیهسازی در جامعهشناسی اسلامي؛
14. امکان بهرهگیری الگوی جامعهشناسی اسلامي از مزایای اقسام مختلف مدلسازي؛
15. امکان بهکارگیری دو نوع صورتبندی، یعنی مجموعۀ قوانین و فرایندهای علّی، در نظريههای جامعهشناسي اسلامي؛
16. ظرفیت وسیع گزارههای متون دینی برای ساختن نظريههاي انتزاعی و انضمامی در دو سطح متوسط و کلان؛
17. لزوم اتخاذ استراتژي تركيبي در نظريهسازی با بهکارگیری هر دو روش استقرائی و قیاسی در امتداد یکدیگر؛
18. امکان اعتبارسنجی الگوی جامعهشناسي اسلامی بر پایة معیارهای روششناسی اجتهادی در جنبههای دینی و تأیید یا ابطال فرضیههای مستخرج از گزارههای متون دینی در سطح تجربی.
جستاری در مبانی اسلامی علوم اجتماعی
نوع:
زبان:
زبان اصلی:
انتشارات:
محل انتشار:
تعداد صفحات:
62
سال:
1394
شابک:
978-600-7611-
نظر:
شماره:
50
فایل منتشر شده: