الآن در كشور ما مسئله توسعۀ علمي، شاخصهاي پيشرفت علمي و غيره مطرح است. امّا از نظر نگارنده اهداف جامعه علمي ما خيلي خوشتعريف و يا مطلوب نيست. براي تبيين مطلب مروري بر بعضي موضوعات كليدي ضروری است. در مورد اينكه هدف از کسب علم چيست از قديم نظرات مختلف مطرح بوده است. يك ديدگاه قديمي «علم به خاطر علم» است. گفتهاند كه فعاليت علمي جالب است و ماية شعف عقلاني ميشود، و حسّ كنجكاوي ما دربارة طبيعت و زیباییهای آن را ارضاء ميكند. از نظر پوانكاره دانشمندان طبيعت را مطالعه ميكنند، چون باعث لذت ميشود و باعث لذت ميشود، چون طبيعت زيبا است. يك ديدگاه ديگر، كه ديدگاه اديان توحيدي بوده است، اين است كه فعاليت علمي براي فهميدن آثار صنع الهي در طبيعت و برآوردن نيازهاي مشروع انسانها و جوامع انساني است. انسانها خلیفه خداوند در جهان هستند و بايد آن را آباد كنند و از تخريب آن بپرهيزند. اين ديدگاهي است كه دانشمندان اسلامي و بنیانگذاران علم جديد نظير نيوتون دنبال ميكردند. در قرون جديد، خصوصاً در قرن بيستم، نگرش جديدي نسبت به علم پيدا شد و آن تعقيب كار علمي به خاطر منافع عملي و مادي آن است. اين ديدگاه در میان حكومتهاي معاصر جهان، خصوصاً كشورهاي پیشرفته صنعتي، غلبه دارد و چون كسر بزرگي از بودجه فعاليتهاي علمي توسط حکومتها و صنايع بزرگ تأمين ميشود، نتیجه كاربرد علم عمدتاً در جهت كسب قدرت و ثروت بوده است. ديدگاه اديان توحيدي مشتمل بر ديدگاه اول هم هست ولي از آن فراتر ميرود، زيرا اجازه نميدهد علم در جهت نابودي بشر و محیطزیست به کار رود. امّا طبق ديدگاههاي اول و سوم، خصوصاً ديدگاه سوم، هيچ محدوديتي نبايد در کار علمي باشد. در بعد نظری، علم جدید فقط با جهان مادّی سر و کار داشته است و فقط برای یافتههای ریشهدار در حواس ارزش قائل است. در این بینش پوزیتیویستی، خدا و بعد معنوی انسان نادیده گرفته میشود یا مورد انکار قرار میگیرد و دغدغۀ انسانها محدود به حوزۀ مادی جهان شده است.