برنامهریزی آمایش سرزمین به تعبیری برنامهریزی برای توزیع بهتر جمعیت، امکانات و فعالیتهای مختلف بهمنظور افزایش رفاه، آسایش و هماهنگی جامعه است. این موضوع از زمانی که انسان متوجه شد سرزمین منبعی محدود برای کلیه فعالیتهای تولیدی و اجتماعی بشر است، اهمیت ویژهای پیدا کرد. در حقیقت این زمین است که بر آن جمعیت پخش میشود، کشاورزی جان میگیرد، صنعت برپا میشود و تمامی کنشها و واکنشهای زیستی و اجتماعی بشری روی آن شکل میگیرد. بنابراین، ایجاد تعادل منطقی بین سه عنصر انسان، فضا و فعالیت امری اجتنابناپذیر میشود. در کشور ما، طی سالهاي پیش در مجموع یازده برنامه تهیه گردید که به استثنای برنامه ششم عمرانی پیش از انقلاب، سایر برنامهها همگی به مرحله اجرا درآمدند. هرچند، هیچکدام از برنامههای اجرا شده کاملاً مبتنی بر برنامهریزی آمایش سرزمین نبودند و بیشتر در حد سیاستگذاری منطقهای یا برنامهریزی منطقهای بودند (آن هم از نوع منطقهای کردن برنامه ملی)، اما تقریباً در همه آنها به موضوعاتی اشاره شده است که میتواند بهعنوان برداشتهایی از برنامهریزی آمایش سرزمین تلقی گردد. برای مثال، کاهش نابرابریهای منطقهای، جلب مشارکت مردم، اجرای سیاستهای تمرکززدایی و افزایش نقش استانها، جلوگیری از مهاجرت روستائیان و غیره از این موارد هستند. با وجود آنکه طی دهههای گذشته، اصلاحات اساسی در قوانین برنامهریزی رخ داده و در شکل و عملکرد نظام برنامهریزی تغییرات قابل توجهی به وجود آمده است، اما همچنان مشاهده میشود غفلت از درونمایههای برنامهریزی آمایش سرزمین و توجه به نمودهای ظاهری آن و تلاش برای انتقال آن به داخل کشور طی تقریباً نیمقرن اخیر ادامه داشته است. نمیتوان فقط به لزوم برنامهریزی آمایش سرزمین اعتقاد داشت و از درک محتوای آن غافل ماند. به عبارتی، راه توسعه، اجرای روش اروپائیان آنهم صرفاً بهصورت تقلید روشهای فنی و تکنیکی نیست. غفلت از مفهوم و منزلت فرد، تفاوت در پیدا و پنهان سیاستها، استیلای تفکر دولتی، ناسازگاری در سیاستگذاریها، عدم تفکیک بین دولت مرکزی و دولتهای محلی و عدم تمایل سیاستگذار به اتخاذ سیاستهای درست از جمله مواردی هستند که مانع از تحقق اهداف مورد نظر برنامهریزی آمایش سرزمین میشوند و در این تکنگاشت به آنها اشاره خواهد شد. اگر بین برنامهریزی آمایش سرزمین متعارف در کشور و آنچه که در ادبیات نوین سیاستگذاری ملاحظه میشود، تفکیک قائل شویم میتوان ادعا نمود برنامهریزی آمايشي متعارف اگر هم موفقیتی کسب کرده باشد نمیتواند چارچوبی برای کاهش پایدار نابرابریهای منطقهای یا تفاوتهای بین هسته و پیرامون فراهم کند. ملاحظه میشود همکاریهای افقی بین مناطق، نقش اصلی را در برنامهریزی آمايشي نوين ايفا میکند و در بستر جهانیشدن، وابستگیهای عمودی و سلسله مراتبی بین مناطق کمتر میشود. مفهوم «پایداری» نقطه کانونی برنامهریزی آمايشي نوین است و در آن ملاحظات اقتصادي، اجتماعي و زيستمحیطی برای رسیدن به اهداف بلندمدت قلمروها تلفيق ميشود. امروزه، عملکرد مناطق کمتر به عوامل سنتی تولید وابسته است؛ منظور عواملی هستند که برآمده از مزيتهای منحصربهفرد منطقه (مکان) هستند. بنابراین، لازم است در راستای رقابتپذیری و همگام با جهانیشدن مزيتهای مکانی بهطور پویا بهبود يابد. فناوريهای ارتباطی و اطلاعاتی جدید، آزادسازی بازارها و شكست موانع باعث ايجاد سيستمهای جدید تولیدی شدند که انعطافپذیرتر، کمتر سلسله مراتبی و کمتر وابسته به عوامل تولید سنتی منحصر به مکان هستند. به عبارتی، محدودیتهای جغرافیایی بر اساس نزدیکی، همچنان قابل توجه هستند اما تعیینکننده نیستند. فضای مثبت کارآفريني، كيفيت توليدات، محيط طبيعي و فرهنگي، خدمات و زيرساختهای فنی و مالی مناسب و کیفیت سرمایه انسانی در مسابقه جذب سرمایهگذاری و اشتغال سرمایه تعیینکننده هستند. اين فضاي به شدت رقابتي، رويكردهاي برنامهریزی آمايشي را تحت تأثیر قرار داده است. در دهه ١٩٩٠، اهداف اصلي برنامهریزی عبارت بودند از: تحریک رشد اقتصادی، كاهش آسيبپذیری اقتصاد منطقهای به تهدیدات خارجی، کمک به مزایای رقابتی منطقهای و مدیریت استراتژیک قلمرو بر اساس مشارکت هماهنگ عوامل اقتصادی- اجتماعی اعم از خصوصی یا دولتی. برنامههای آمايشي بايد در حال حاضر، اراده، نيت و پتانسيلهای عوامل سیاسی، اجتماعي و اقتصادي محلي را متحد كند. همچنین این برنامهها بايد فعاليتهای تولیدی را با استفاده از منابع درونزا و تلاش برای جذب موارد برونزا متنوع سازند. مشارکت اجتماعی و اجماع برای موفقیت چنین رویکردی مورد نیاز است. در این راستا، قوانین و احکام برنامهریزی لازم است بهگونهای اصلاح شود که فقط متمرکز بر برنامهریزی فیزیکی و تدوین مقرراتی برای استفاده از زمین نباشد. این اصلاحات باید در چارچوب موارد ذیل باشد:
انعطافپذیری بیشتر در فرآيند برنامهریزی و سادهسازی برنامهها بهگونهای که تصمیمگیران را ضمن لحاظ عدم قطعیتهای اجتنابناپذیر راهنمایی کند؛ مسئوليتپذیری بیشتر مقامات محلی و منطقهای در قبال عملکرد نظام برنامهریزی؛ مشارکت مؤثرتر جوامع محلی و سایر ذینفعان؛ توانمندی نهاد برنامهریزی (براي جبران هزينهها) به کسب بخشی از منفعت مالي بخش خصوصی به دلیل تخصیص حق توسعه به آنها؛ در نظر گرفتن مسئول اثرات زیستمحیطی توسعه، به طوری که اثرات مضر کاهش يابد و / یا جبران شود؛ هماهنگی مؤثرتر اقدامات بخشی که ابعاد فضایی فرابخشی دارند (مثل توسعه اقتصادی، محیطزیست، کشاورزی، بهداشت)؛ بسیار مهم است که برنامه با مشارکت همه بخشها با دولت تهیه شود بهگونهای که همه بخشها نسبت به آن احساس مالكيت كنند و آن را تحميلي خارجي تلقي نكنند؛ برنامه ابزاری برای مداخله در یک قلمرو است و باید توجه داشت که برنامه ابزاری قانونی برای سرمايهگذاری بخش عمومی نیست، بلکه ابزاری عملیاتی و وابسته به پروگرامهای اجرایی برای توسعه سیاستهای بخش عمومی و حمایت از سرمایهگذاریهای بخش خصوصی و ابتکارات محلی است.
تحليل انتقادي و آسيبشناسی برنامههای آمايش (برنامهریزی آمايش) در ايران
نوع:
موضوع:
زبان:
زبان اصلی:
انتشارات:
محل انتشار:
تعداد صفحات:
125
سال:
1395
شابک:
9- 73 - 7611
نظر:
شماره:
74
فایل منتشر شده: