چکیده
بدون شک آزادی فردی مهمترین و اساسیترین اصلی است که نظامهای سياسي و اقتصادي دنياي جديد مبتنی بر آن بنا نهاده شده است. در اين زمينه متفکرانی نظیر لاک ادعا کردند حقوقی که در گذشته از سمت حاکمان به مردم عطا میشد، باید به صورت برعکس از سمت مردم به حاکمان عطا شود. همچنين، حق آزادی مردم و حق ثانویه مالکیت که به مانند برادر دوقلوی حق آزادی تلقی میشد، مبنای شکلگیری سيستم اقتصادي جدید گردید. سرمایهداری به عنوان بستر تحقق این حقوق در بعد اقتصادی، موضوع اصلی این نوشتار است. هدف از اين نوشته اين است که بررسي کنيم آيا در الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت میتوانیم به سرمایهداری به عنوان الگوي موفق رشد اقتصادي و فناوري رجوع کنيم؟ يا اينکه نيازمند شکلدهی الگوي جديدي براي مباحث پيشرفت هستيم؟
این تکنگاشت در ابتدا با ارجاع به آراي جان لاك به عنوان تأثیرگذارترین فرد در انقلابهای فكري به سمت آزادي، نگاه وي را در اين حوزه مورد بررسي قرار میدهد. با نگاهي به نظريات وي مشخص میشود كه حق آزادي در نگاه جان لاك به عنوان يك حق طبيعي كه خدا در طبيعت و انسان به وديعه نهاده است نگريسته میشده است. به عبارت ديگر، دفاع لاك از مقوله آزادي کاملاً مبتني بر يك نگاه مذهبي به خدا و طبيعت و انسان بوده و در نظر جان لاك حق حاكميت به هيچ روي مانند حق ولايت از پدر به فرزند ارشد به ارث نمیرسد. بدين ترتيب وي مخالف هرگونه سيستم پادشاهي و حق الهي حاكميت براي طبقه خاصي بوده است. بالعكس، وي بر حق آزادي انسان پاي میفشرد و بدين ترتيب آزادي حيات را اصلي میداند كه باعث شکلگیری قراردادي ميان مردم میشود تا به سبب آن حکومتهایی شكل دهند و وظيفه اين حکومتها صيانت از همين حق آزادي مردم است. حق آزادي را جان لاك به سمت آزادي تملك بر ماحصل دسترنج خود انسان يا همان حق مالكيت توسعه میدهد و آن را برادر دوقلوي حق آزادي طبيعي انسانها برمیشمرد. چنين حقي در بستر نظام اقتصاد آزاد امروزه كه از آن به نظام بازار يا سرمایهداری ياد میشود به صورت نه تنها آزاد دانستن، بلكه تأیید و اخلاقي دانستن دنبال كردن منفعت فردي تبلور یافته است.
از اين روي، نوشتار پس از بحث در باب ریشههای فكري آزادي اقتصادي در دیدگاه جان لاک، به سراغ اين مسئله میرود كه آيا اصولاً نظام بازار آزاد يا سرمایهداری كه مبتني بر اصل آزادي دنبال كردن منفعت فردي، يا همان ليبرتارين يا ماكزيمم كردن مطلوبيت فردي، بنا شده است در ديد پدران فكري آن يك نظام اخلاقي به شمار میرود يا نه؟
بدين منظور ابتدائا به تفكرات اخلاقي فلسفي آدام اسميت به عنوان اولين طرفدار نظام اقتصاد آزاد ارجاع و نشان داده میشود كه اگرچه اسميت در كتاب ثروت ملل خود مدافع نظم خود تنظيم بازار مبتني بر آزادي منفعت فردي بوده است، اما وي كمتر از دو دهه قبل از نگارش اين كتاب، در كتاب اخلاقي خود به نام تئوري همزادپنداري اخلاقي، به شدت بر تمامي اصول اخلاقي كه نفع فردي را توجيه میکند تاخته است. وي عنوان میکند كه فعل اخلاقي فعلي است كه همزاد پنداري يك ناظر بیطرف را به همراه داشته باشد و بدين ترتيب اسمیت هرگونه دفاع از منفعت فردي را رد میکند. وي هرگونه تقليل فعل اخلاقي به رفتار انسان محاسبهگر اقتصادي را مذموم میداند.
به طور مشابه، اگرچه جرمي بنتهام به عنوان پایهگذار تفكر فایدهگرایی به دنبال توجيه فایدهگرایی فيزيكي و اندازهگیری آن بود، اما جان استوارت ميل با تغيير نگرش به فایدهگرایی و بسط اين مفهوم به وضوح نشان داده كه فعل اخلاقي از منظر فایدهگرایی فعلي است كه نفع براي بيشترين آحاد را به همراه داشته باشد و اين مسئله مستلزم نيت خير آفريني براي اكثريت است. بنابراين در نگاه جان استوارت ميل نيز هیچگونه انديشه فایدهگرایی نمیتواند همراه با تأیید دنبال كردن منفعت فردي باشد كه منشأ و ريشه تفكرات ليبرتاريني در نظام سرمایهداری است. با روشن شدن اين بحث كه از نظر اخلاقي و فلسفي نمیتوان دفاع و يا حتي جانبداری از اصول آزادي دنبال كردن منفعت فردي در نظام سرمایهداری، حداقل در ديدگاه دو پدر فكري جريان فلسفه اقتصاد، يعني آدام اسميت و جان استوارت ميل، پيدا نمود؛ نوشتار به سراغ اين بحث میرود كه آيا اكنون در عمل در نظام سرمایهداری چنين آزادي كه خیلیها سنگ آن را به سينه میزنند محقق شده است يا نه. بدين منظور، با ارجاع به آراء و نظرات بزرگان این حوزه و گذر از یک نگاه انتزاعی و کاریکاتوری به سرمایهداری به سمت یک نگاه دقیق، عمیق و پیچیده، نشان داده میشود که چگونه سرمایهداری حداقل از سه بعد نه تنها آزادی موعود را برآورده نکرده است، بلکه به صورت بالعکس مردم را اسیر دست بنگاههای بزرگ گردانیده و حتی زندگی و علایق فردی آنها نیز به دست اینان شکل میگیرد. بدین ترتیب دو پارادوکس اساسی میان فکر و عمل نظام سرمایهداری متجلی است که اولی پارادوکس میان نظرات پیشگامان فکری و وعدههای سرمایهداری و دوم پارادوکس میان وعدههای سرمایهداری و تحقق آن است. طبعاً استدلالات فوق به معنای تأیید نگاه پدران فکری تمدن غرب نیست، بلکه بحث در باب درستی یا عدم درستی آن نظریات در جای خود مقرر است. از اين روي، نمیتوان به سرمایهداری به عنوان يک الگوي مطلوب پيشرفت نگريست و بايد به دنبال الگوهاي بومي جايگزين بود.
کلمات کلیدی: آزادی، سرمایهداری، منفعتگرایی، سمپاتي، فایدهگرایی
بررسي انتقادي سرمايهداري به عنوان الگوي پيشرفت؛ پاراداوکسهای میان مبانی، وعدهها و واقعیت نظام سرمایهداری
نوع:
موضوع:
زبان:
زبان اصلی:
انتشارات:
محل انتشار:
تعداد صفحات:
57
سال:
1394
شابک:
1- 37 - 7611
نظر:
شماره:
47
فایل منتشر شده: