هدف و سؤالات پژوهش
طی سالیان اخیر، بحث تولید علم دینی (بالأخص در حوزه مطالعات علوم انسانی) یکی از مهمترین مسائل مطرح در مجامع علمی ایران (اعم از حوزوی و دانشگاهی) بوده که با فراز و نشیبهای زیادی نیز همراه بوده است. به اعتقاد برخی این فعالیتها آنچنان که باید و شاید درخورِ ماهیت، اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی نبوده و با آسیبها و موانع مختلفی دست به گریبان بوده است. بنابراین با توجه به اهمیت فراوان این مسئله، هدف اصلی این تحقیق بررسی موانع پیشروی تولید علوم انسانی دینی در کشورمان میباشد که بر اساس دیدگاههای برخی از مهمترین صاحبنظران این حوزه انجامگرفته است، اما ناظر به این هدف میتوان این سؤالات را مدنظر قرار داد:
- مهمترین موانع پیشرو در مسیر تولید علوم انسانی بومی (دینی) در ایران چیست؟
- موانع معرفتشناسانه پیشروی تولید علوم انسانی بومی (دینی) چیست؟
- موانع ساختاری و مدیریتی پیشروی تولید علوم انسانی بومی (دینی) چیست؟
- موانع ذهنی، اخلاقی و روانشناختی پیشروی تولید علوم انسانی بومی (دینی) چیست؟
روششناسی
نظریه برخاسته از داده، نظریه دادهبنیاد، نظریه دادهمحور، نظریه دادهنگر، نظریه زمینهای و رویش نظریه (گراندد تئوری) تعابیری هستند که در منابع مختلف برای نامگذاری این روش کیفی مورد استفاده قرار گرفته است. این روش نسبتاً بدیع، روششناسی ویژهای است که با هدف نظریهسازی از دادهها بر اساس بنیانهای تفسیری برساختی ابداع شده و در واقع عبارت است از کشف و استخراج نظریه از دادههایی که بهطور منظم در فرآیند تحقیق اجتماعی به دست آمده باشند (حبیبی، 1393: 304). اما میان رهیافتهای مختلف این روش (نظاممند، ظاهرشونده و ساختگرایانه) در این تحقیق از رهیافت نظاممند استراوس و کوربین استفاده شده است؛ زیرا با توجه به نظاممندی و مناسب ¬بودن رهیافت استراوس و کوربین برای انجام یک تحقیق اجتماعی و همچنین تأکید بیشتری که توسط صاحبنظران برای استفاده از این روش میشود، این پژوهش نیز همین رهیافت را مورد توجه قرار داده است. با توجه به تازگی این روش، لازم است توضیحات مختصری نیز پیرامون آن ارائه شود؛ کوربین و استراوس کلیات شیوه خود را در این پنج گزاره بیان کردهاند: 1. گردآوری و تحلیل دادههای فرآیندهایی که به هم مرتبط هستند 2. مفاهیم، واحدهای اصلی تحلیل هستند 3. مقولهها باید ایجاد شده و به هم ربط داده شوند 4. نمونهبرداری در نظریه دادهبنیاد، مبتنی بر بنیانهای نظری است 5. تحلیل با استفاده از مقایسههای مستمر صورت میگیرد (کوربین و استرواس؛1990, لی، 2001: 47؛ به نقل از داناییفرد و همکاران، 1391: 94- 93). اما این روش، در واقع بر استفاده از مراحل تحلیل دادهها از طریق سه نوع کدگذاری باز، محوری و گزینشی تأکید میشود.
الف) کدگذاری باز: در این مرحله، پژوهشگر از طریق جزءبهجزء کردن یافتهها به شکلبندی مقولههای (طبقهها) اطلاعات درباره پدیده مورد مطالعه میپردازد. پژوهشگر با استفاده از دادههای به دست آمده از مصاحبهها، مشاهدهها، یادداشتهای روزانه و یادداشتهای فنی، مقولههای اصلی و فرعی را مشخص مینماید.
ب) کدگذاری محوری: در این بخش، پژوهشگر یکی از مقولههای کدگذاری باز را انتخاب کرده و به عنوان مقوله یا پدیده اصلی (مقوله کانونی) در مرکز فرآیند مورد بررسی قرار میدهد و سپس سایر مقولهها را به آن مرتبط میسازد. بهطورکلی، این مقولهها عبارتاند از: 1. شرایط علّی (مقولهها یا شرایطی که مقوله اصلی را تحتتأثیر قرار میدهند) 2. زمینه یا محیط (شرایط ویژهای که راهبردها را تحتتأثیر قرار میدهد) 3. مقوله اصلی (پدیده یا هستی اصلی فرآیند مورد مطالعه) 4. شرایط واسطهای (شرایط عمومی محیطی که راهبردها را تحتتأثیر قرار میدهد) 5. راهبردها (اقدامات یا تعاملهای ویژهای که از پدیده اصلی حاصل میشود) 6. پیامدها (نتایجی که در اثر راهبردها پدیدار میشود).
ج) کدگذاری گزینشی: در این مرحله نیز، پژوهشگر به تکوین نظریهای درباره مقولههای به دست آمده در الگوی کدگذاری محوری میپردازد. این نظریه، تبیینی نظری از فرآیندی است که مورد پژوهش قرار گرفته است (بازرگان، 1391: 102- 96).
همچنین جامعه پژوهشی این تحقیق شامل کلیه صاحبنظران و فعالان عرصه تولید علوم انسانی بومی بالأخص دینی میباشند که با بهرهگیری از روش نمونهگیری «نظری» یا «مبتنی بر هدف» تعداد 12 تن از ایشان مورد مصاحبه باز قرار گرفتهاند تا موضوع مورد بررسی تبیین شود، اما در این نمونهگیری، از موارد برجسته و افراد شاخص استفاده شده است؛ چرا که هدف از این نمونهگیری، انتخاب نمونههایی است که با نظریه همخوانی بیشتری داشته باشند، نظریه را بسط دهند و برای مقولات مختلف نمونههایی ارائه دهند (قجری و نظری، 1392: 128). پس طبیعی است که در جریان انجام آن، انتخاب نمونهها به صورت تعمدی صورت گیرد؛ چرا که تمرکز آن بر تدوین نظریه است (بازرگان، 1391: 112). البته این انتخاب نمونهها تا جایی پیش رفته که دادهها به مرحله اشباع برسند یا به عبارت دیگر، در مرحلهای از کار، دادههای به دست آمده تکرار شدهاند که در این صورت انتخاب و رجوع به نمونهها متوقف شده است.
نوآوری
نوآوری این پژوهش ارائه مدل نظری جهت تبیین موانع تولید علوم انسانی بومی (دینی) با بهرهگیری از روش نظریه دادهبنیاد هدف اصلی انجام این پژوهش می باشد که برای تحقق این منظور، در یک فرآیند طولانی و نسبتاً دشوار، دیدگاههای 12 تن از استادان و صاحبنظران برجسته حوزه مزبور (دکتر تقی آزاد ارمکی، دکتر صفدر الهیراد، دکتر شهلا باقری، دکتر یحیی بوذرینژاد، دکتر حمید پارسانیا، دکتر غلامرضا جمشیدیها، دکتر محمد حسینزاده، دکتر حسین سوزنچی، دکتر ابراهیم فیاض، دکتر عبدالحسین کلانتری، دکتر مهدی گلشنی و دکتر علی مصباح یزدی) با استفاده از تکنیک مصاحبه باز جمعآوری و سپس با استفاده از روش گراندد تئوری، کُدگذاری (باز، محوری و گزینشی) شدند و با طی نمودن فرآیندهایی مورد نیاز، در قالب یک مدل نظری مناسب و منسجم تدوین و ارائه شده است.
واژگان کلیدی: تولید علم، علوم انسانی، علوم انسانی دینی، جمهوری اسلامی ایران